راز آفرینش
رضا(ع) راضی به رضا نبود و هرگز آهویی ضمانت نمی شد!
ابرجود و كرم جواد(ع) نمی بارید و كوكب فضل و هدایت هادی(ع) نمی درخشید!
و اگر از بیم و هیمنه تو نبود، هیچ سپاهی برگرد عسگری (ع) حلقه نمی زد!
باری، اگر تو نبودی؛ مهدی هم نبود، و اگر مهدی نبود، چه بود؟!
اگر مهدی نبود، مهد عالم، نمی جنبید، كودك روح نمی بالید و دیده یعقوب انتظار، در التهاب دیدار حسن بهار، می سوخت!
اگر او نبود؛ شیرازه خلقت از هم گسیخته می شد، نبض زمان نمی تپید، زمین اهلش را می بلعید، روح انسانیت می مرد و هیچ گاه وعده خدا تحقق نمی یافت!
ای ساقی الست؛
اگر تو نبودی؛ باده در خم خمین، جوش نمی زد نفخه روح ا… در آستین مریم دنیا نمی وزید و گل خوش بوی محمدی(ص) در یخبندان زمین و قطبی بودن شب، تاریخ در 22 بهمن 57، در لاله زار ایران، نمی شكفت!
اگر تو نبودی؛ این همه لاله های سرخ در دشت كربلای ما سر نمی زد، این همه گل در گلستان جهان شكفته نمی شد و این همه سرو، در بوستان زمان قد برنمی افراشت!
زهراجان! در شب های آتش و خاك و خون، كلید ذكر تو بود كه قفل دل هایمان را باز نمود و اسم اعظم تو بود كه دژهای مستحكم دشمن را شكست و دروازه های فتح و پیروزی را یكی پس از دیگری برویمان گشود!
ای دریای اندوه!
ابرها، گریان از شب غربت مولایت، دل ها خون از غم مجتبایت، آب ها تشنه لب های حسینت و كوههای مبهوت پایداری زینب تو، هستند!
ای قافله دار اشك و اندوه!
آه! كه هنوز، از پس خاكستر این همه سال شرار سوز تو از بیت الاحزان تا بلندای عرش زبانه می كشد!
هنوز، طنین دادخواهی تو، از مسجد و محراب پیامبر(ص) به گوش می رسد!
هنوز، صدای استغاثه تو از كوچه های مدینه، بلند است!
هنوز، دل شیعیانت، در التهاب داغ تو، داغدار است
هنوز، آل تو در رثایت دستار سیاه به سر می پیچند!
و ما هنوز هم، تقاص محبت تو را پس می دهیم و آواره عشق تو، هستیم!
و هنوز، هرصبح و شام، در راه تو لاله می كاریم!
و مسیر عشق تو را، با آب دیده می شوییم و با جاروی مژگان، می روبیم!
درسحرگاه هر آدینه چشم به راه سپیده می باشیم، تا میوه دلت، آن تك سوار سبز مهدی دین پناه(عج)، از راه رسد و برق ذوالفقارش سینه سیاه شب را بشكافد و زمین را به نور پروردگارش، روشن سازد.
او بیاید و داد دلت را، از خصم بستاند و انتقام همه لاله های پرپرت را، از بادهای خزانی بگیرد.
آن روز حاصل اشك های تو به ثمر می رسد و درخت اسلام به بار می نشیند. او زخم های تو را التیام خواهد داد و مروارید اشك را، از گلبرگ گونه هایت خواهد سترد.
اشك هایی را كه برای مظلومیت دین خدا ریختی و گریه هایی كه برای غربت مولا، كردی. چرا كه، آن چه دیگران در آئینه نمی دیدند در خشت خام می دیدی!
تو می دانستی وقتی كه درب خانه ات را آتش زدند، به خیمه گاه حسینت آتش خواهند زد، و چون پهلویت را شكستند و محسنت را سقط كردند، از همانجا حسینت را زیر سم اسبان لگدكوب نمودند.
وقتی كه ریسمان سیاهی به گردن علی(ع) انداختند و ناجوانمردانه او را، كشان كشان برای بیعت، به سوی مسجد بردند، از همان وقت سجاد بیمار و داغدار تو را، بی رحمانه با غل و زنجیر، بر شتر بی جهاز، بستند!
آری، ای قافله دار اشك و فریاد! ما می دانیم و خدایت بهتر نیز، كه گریه های تو، برای غم دنیا و حب مافیها نبود و این را همه می دانند:
«آنكه رست از فلك فدك چه كند!؟»
ای پاره دل رسول خدا(ص)!
گریه های تو در آن روز، نشان اعتراض و گواه تنفر تو، نسبت به غاصبان حق علی(ع) بود!
گریه های تو، برای غربت مولایت بود!
گریه های تو، برای تنهایی، تنهاترین سردار حسن مجتبایت(ع) بود!
گریه های تو، برای مظلومیت سیدالشهداء حسین سرجدایت (ع) بود!
گریه های تو، برای جوانمردی علمدار عشق عباس با وفایت(ع) بود!
گریه های تو، برای مصائب زینت كبری (س) بود، گریه های تو برای دل داغدار و تن تب دار امام سجاد (ع) بود!
گریه های تو، برای تشنه كامی فرزندت علی اكبر بود، آن شبیه ترین فرد رسول خدا(ص)! گریه های تو، برای غنچه پرپر شده ات علی اصغر بود. سرباز شش ماهه عاشورا. گریه های تو، برای معصومیت و مظلومیت دختر سه ساله ات رقیه، دق كرده كربلا. بود!
هریك از سخنان تو در خلوت و جلوت اخطاری بود كه به آن توجه نكردند و نصایحی بود كه نپذیرفتند تو بارها گفتی:
«به خدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند و علی را دركاری كه پیغمبر به عهده او نهاد می گذاردند. آسان آسان آنان را به راه راست می برد و حق هر یك را بدو می سپرد، چنان كه كسی زیانی نبیند و هر كس میوه آن چه كشته است بچیند تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان، در پناه صولت او، دلیر می گشتند، اگر چنین می كردند خدا درهای رحمت را از زمین و آسمان به روی آنان می گشود، اما نكردند و به زودی خدا به كیفر آن چه كردند، آنان را عذاب خواهد فرمود.
آری:
زهرا جان!«دل ها در مصیبت شما خونست و آن چه بر شما رفت از طاقت شنیدن بیرون» به راستی، اگر هم رسول خدا (ص) مردم را به ظلم و ستم در حق شما سفارش می كرد، نمی توانستند بیش از این نسبت به شما ستم نمایند.
پس برایت بمیرم كه مصیبت شما، بس گران است و اندوهتان بیكران كه خود گفتی:
«صبت علی مصائب لوانها
صبت علی الایام صرن لیالیا»
«دراین بلا به جای من از روزگار بود
روز سپید او، شب تاریك می نمود»
ای باغ پراز شكوفه درد! و ای دشت پر از بنفشه زرد! خدا ما را در مصیبتت صبور كناد!
ما چگونه صبر كنیم بر مصائب تو، وقتی كه علی (ع) آن كوهسار حلم پس از تدفینت بر مزارت نوحه می كند وچنین می موید:
«… ای پیغمبر خدا! پس از او آسمان و زمین زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی بگشاید.
چشمانم بی خواب و دلم از سوز غم كباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند!
مرگ زهرا ضربتی بود كه دلم را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید و چه زود، جمع ما را به پریشانی كشانید!
شكایت خود را به خدا می برم و دخترت را به تو می سپارم او خواهد گفت كه امتت پس از تو با وی چه سمت ها كردند. آن چه خواهی از او بجوی، و هر چه خواهی بدو بگوی، تا سر دل بر تو گشاید و خونی كه خورده است بیرون آید! و خدا كه بهترین داور است میان او و ستمكاران داوری نماید.»
عزیزم زهرا جان!
سلامی كه به تو می دهم بدرود است.نه از ملامت! و از روی شوق است نه كسالت!
اگر می روم نه ملول و خسته جانم و اگر می مانم نه به وعده خدا بدگمانم و چون شكیبایان را وعده داده است، در انتظار پاداش او می مانم، كه هر چه هست، از اوست و شكیبایی نیكوست، اگر بیم چیرگی ستمكاران نبود. برای همیشه دركنار قبرت می ماندم و در این مصیبت عظمی! چون فرزند مرده، جوی اشك، از دیدگانم جاری می كردم.
ای رسول خدا!
خدا گواهست كه دخترت پنهانی به خاك می رود.
هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته و نام تو از زبان ها نرفته، حق او را بردند و میراث او را خوردند. «پهلوی او را شكستند». درد دل را با تو درمیان می گذارم و دل را به یاد تو خوش می دارم. درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه (س)!»
پروردگارا! درود فرست بر او، درودی كه مقامش را نزد تو بیفزاید، و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد، خدایا! از ما تحیت و سلام بر روح آن بزرگوار و پدر و مادر و شوهر و فرزندان برسان و به واسطه دوستی و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت كرامت فرما كه تو آمرزنده و كریم مهربانی!
انك مجیب الدعا
صفحات: 1· 2