ببین میرزا جواد چه می گوید؟
مقام تسلیم و رضا ایشان بسیار جدیت داشتند به رفتن زیارت حضرت معصومه با داشتن مرض قلب ، همه روزه مشرف مى شدند به حرام ! و در مقام رضا و تسلیم ،گویا از خود اراده اى نداشت ، سراپا تسلیم اراده خداى تعالى بود ؛ جوانى داشت به نام آقا میرزا على آقا كه به مرض و با در گذشت و آن جوان بسیار دانشمند و در علم و عمل سر آمد اقران خود بود ، لیكن حقیر روز فوت او نتوانستیم بروم روز دیگر كه رفتم دیدم آقاى ملكى - رضوان الله علیه - نشسته و چشم ها به گودى فرو رفته ، مردم مى آمدند و ایشان را تسلیت مى گفتند،ولى ایشان مشغول به ذكر خدا بود و زبانش به حمد خدا گویا بود، در اواخر عمر هفت سال از خانه بیرون نیامد مگر قبل از اذان صبح در بالاى سر حضرت معصومه نماز صبح را به جاى مى آورند؛ بعد از نماز ایشان ،مرحوم آقا شیخ ابراهیم ترك معروف به صاحب الزمانى ایستاده موعظه مى كرد. عیادت از بیماران اگر یكى از شاگردان شان یا از دوستان به مرضى مبتلا مى شد ایشان از حرم به منزل آن شخص رفته و بالاى سر مریض مى نشست و هفت حمد مى خواندند و به خانه مراجعت مى كردند و همه روزه ،اول آفتاب حقیر و سایر شاگردان ایشان در منزلشان جمع مى شدیم و آن جناب ما را به كلمات آتشین خود موعظه مى فرمود،به طورى كه صداى گریه و ضجه از اهل مجلس بلند مى شد! اثر موعظه استاد معصوم علیه السلام فرمود: موعظه چون از قلب بیرون آید داخل قلب مى شود و اگر مجرد زبان شد از گوش تجاوز نمى كند ؛ مواعظ ایشان - طاب ثراه - چنان بود كه گویى آتش در دل جلسا مشتعل مى نمود، چنان بود كه گویا انسان را از این نشسته خارج و به عالم دیگرى داخل مى كند، از بعد ایشان پیوسته آرزوى یك چنین مجلسى را دارم و به دست نمى آورم . مراتب حب جاه و از فرمایشات مرحوم ملكى - رحمة الله علیه - این بود كه فرمودند: در مجلس استادم جناب آخوند ملا حسینقلى همدانى مذاكره حب جاه شد،من عرض كردم : بحمدالله من حب جاه ندارم !؟ (آخوند همدانى ) رو كرد به مرحوم حاج شیخ كاظم و فرمود: ببین میرزا جواد چه مى گوید!؟ این مطلب گذشت تا موقعى كه عده اى از ملكى هاى تبریز آمدند به زیارت كربلا، بر من ظاهر شد كه معاشرتم با آنها همه ناشى از حب جاه است ! بگو من اشتباه كردم این گونه بود فرمایشات ایشان كه موثر واقع مى شد. حقیر در شبى از شب هاى ماه رمضان براى كارى بیرون از شهر رفته بودم ، دیدم عده اى از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم براى تفریح و گردش بیرون رفته بودند،این منظره بر من ناگوار آمد. روزش پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمایشات ایشان به عادت همه روز ه در ایوان مدرسه فیضیه ، حقیر ذكر مصیبت مى كردم ، آن روز قبل از ذكر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان كردم به این نحو كه چرا باید ماهى كه فرمودند دعیتم الى ضیافة الله ) كه روزش بهترین روزها و شبش بهترین شبها ؛ نفس ها در آن ثواب تسبیح دارد ؛ خواب در آن ،عبادت است ؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟و به سایرین از جلالت این ماه تذكر ندهند؟ آن روز گذشت . صبح روز دیگر در مسجد بالاسر پس از نماز خواستم سوالى از ایشان بكنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدى روز قبل چه كردى در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره ؟!چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببرى ؟ مگر تفریح غیر مشروع است و یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبى را بگویند؟ممكن است به نحو دیگرى به آنها بگویند. هیه و فرآوری: محمد حسین امین – گروه حوزه علمیه تبیان