ماه آسمان ری
ماه آسمان ري
افق فضل و شرف را قمري پيدا شد
يا كه در طورولايت شجري پيدا شد
باز از بحر ولايت گهري پيدا شد
نخل سرسبز ولا را ثمريپيدا شد
درسماوات و زمين جشن عظيم است امشب
عيد ميلاد كريم ابن كريم استامشب
در رياض علوي سرو روان اين پسر است
نجل مولاي كريمان جهان اين پسراست
بهترين زاده ابناء جهان اين پسر است
فخر دين ، قبله دل ، كعبة جان ، اينپسر است
اوست سروي كه بود دامن هستي چمنش
صلوات همه بر حُسن حَسن درحَسنش
اهل فضل و شرف و علم زعيمش خوانند
خيل عبّاد همه عبد عظيمش خوانند
صاحبان كرم و جود كريمش خوانند
آيت رحمت رحمان ورحيمش خوانند
اوست ماهي كه بر ابناء زمان مي تابد
نورش از ري به همه خلق جهانمي تابد
قامتش سرو و لبش كوثر و رويش ماه است
زائر مرقد او زائر ثاراللهاست
حرمش كعبه آمال دل آگاه است
حَسني حُسنش بر خلق چراغ راه است
خاص وعامند ز هر سوي رهين كرمش
دل صد قافله سر گرم طواف حرمش
نعمت ساية اين دستهگل عترت را
بر شما داده خدا اين شرف و رفعت را
اهل ري قدر بدانيد چنين نعمترا
فيض همسايگي تربت آن حضرت را
بال جبرئيل زده سايه به بام و درتان
اينشما ، اين حرم زادة پيغمبرتان
يا حجاز است و بُوَد كعبه جاويدانش
جان من ،جان همه خلق جهان قربانش
ري سپهر و حرم اوست مه تابانش
برتر از عرش بُوَدبارگه و ايوانش
دوست دارم كه شب و روز ز لطف وكرمش
پر زند مرغ دلم يكسره سويحرمش
آيه وحي در اين خانه كتابت دارد
زير اين قبّه دعا كن كه اجابتدارد
زائر او به خدا فيض قرابت دارد
درو ديوار حرم نقش نجابت دارد
ماه صدانجمن اينجاست خدا مي داند
آفتاب حسن اينجاست خدا مي داند
خاك درگاه تو بردرد دل خسته شفاست
سر به خاك حرمت گر نگذاريم جفاست
اي گل باغ حسن عطر تو برروح صفاست
كرم و جود تو بر ما به عيان و به خفاست
«ما به اين در، نه پي حشمتوجاه آمده ايم»
«از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم»
حُسن پيداي حَسن سرّنهان حسني
بلكه جانان همه خلق و تو جان حسني
تو به باغ دل ما سرو روانحسني
نخل طاها و گل عطر فشان حسني
ما به خاك حرمت روي نياز آورديم
حاجتخويش به درگاه تو بازآورديم
عصمت فاطمه و عزّت حيدر داري
تو مقام از سخن مدحفراتر داري
تو عطا و كرم آل پيمبر داري
ز حسين و ز حسن جلوه ديگر داري
جانبه قربان تو اي سيّد پاكيزه سرشت
شهرري ازتو بهشت است بهشت است بهشت
به تو وعزّت آباء کرامت سوگند
به خدا و به رسول و به امامت سوگند
به جلال و به كمالو به مقامت سوگند
به نماز و به قعودت ، به قيامت سوگند
تو كه سايه به سر خلقدو عالم فكني
چه شود گر نگهي جانب «ميثم» فكني
غلامرضا سازگار(میثم)